شادی

دیروز تصمیم گرفتم دیگه نرم سرکار از غر غر شوهر خسته شدم خودم خسته شدم بچم خسته شده خانواده شوهر که زمحت نی نی رو می کشن خسته شدن آیا می ارزد این همه خستگی 

البته آقای همسر دوباره گفت تا ژایان سال برو بعد نرو خودم نمی دونم باید چکار کنم خیلی مصصم نبودن تو زندگی بده بد جور وابسته کار شدم  

امروز دوباره اومدم سرکار منتظر دعوای رئیس بودم ولی خیلی با هام خوب برخورد کرد و خبر اومد که حقوقم سیر صعودیش رو طی می کنه  الان خوسحالم خیلی